زندگی وفعاليتهاي انتون چخوف
ارسالي صدف دريايي ارسالي صدف دريايي


در میان نویسندگان بزرگ داستان کوتاه چند نویسنده با وجود عمر کم تاثیرات فراوانی بر این ژانر ادبی گذاشته اند. گی دو موپاسان 1850-1894، انتون چخوف 1860-1904 و ریموند کارور 1980-1939 ازجمله این نویسندگان اند. آنتوان پاولویچ چخوف در 17 جنوری سال 1860 در تاگازوگ دیده به جهان گشود. تا سال 1879 که دوره دبیرستان را به اتمام رساند در شهر زادگاهش ماند، اما بعد از اندک زمانی به مسکو نزد خانواده خود که قبل از او به آنجا عزیمت کرده و ساکن شده بودند، پیوست. در مسکو به تحصیل علم طب پرداخت و در همین دوره آثاری در روزنامه ها و مجلات فکاهی منتشر کرد. آثار این دوره چخوف اگرچه ارزشمند بود، اما میدانی شد برای تمرین جدی در حیطه داستان کوتاه نویسی که او را به پختگی در آن رهنمون شد. شهرت چخوف از سال 1886 رقم خورد، یعنی زمانی که مجموعه داستان های کوتاه و طنزآمیزش را به دست چاپ سپرد. البته او تا قبل از این از طریق روزنامه های فکاهی به مردم شناسانده شده بود. کارهای نوشتاری انتون چخوف تنها به داستان کوتاه محدود نشد، بلکه نوشتن درام و نمایشنامه نیز از دغدغه های بزرگ زندگی ادبی اش بود. در همین سالها با هنرپیشه تئاتر اولگا کنیپر آشنا شد؛ اما این آشنایی و ازدواج بیش از سه ، چهار سال دوام نیافت و با مرگ زودهنگام انتون چخوف در سال 1904 پایان يا فت.


چخوف و ادبیات روسیه

ادبیات روسیه قدرت و استحکام خود را مدیون چند نویسنده بزرگ است ؛ نویسندگانی چون داستایوفسکی ، تولستوی ، گوگول ، چخوف ، گورکی و... که هریک با توانایی های خاص خود توانسته اند هنوز هم بعد از گذشت سالها بر قله ادبیات جهان خودنمایی کنند.

اگر داستایوفسکی در داستان هایش به طرح مباحث ژرف روان شناسانه می پردازد تا به گونه ای ناب نقطه ثقل رفتار آدمیان را- که همان روان آنان است - به بدیهی ترین شکل ممکن بیان کند و تولستوی با نوشتن آثاری عظیم و پرحجم جامعه و محیط پیرامون خود را با کنشهای افراد درون آن به بررسی می نشیند، دلیلی وجود ندارد که در داستان های نویسنده ای مانند چخوف به طور همزمان به این دو مقوله :

کنکاش در میان روح و روان پرسوناژهای داستان

دریافت کنش و واکنشهای اجتماعی شخصیت ها و تاثیرپذیری و تاثیرگذاری بر (محیط اجتماعی پیرامون) نپردازد. اهمیت کار انتون پاوولویچ چخوف در برقراری تعامل میان دو مقوله بعد روان شناسانه شخصیت ها و بعد اجتماعی آنان آشکار می شود. در واقع او با بیانی هرچند ساده و معمول به سراغ دومبحثی می رود که نویسندگان بزرگ هموطن او به گونه ای جداگانه و مجزا به بیان آن پرداخته اند. چخوف مرز میان داستان های داستایوفسکی و تولستوی را از میان برداشته و به شکل گسترده تری به بیان داستان های خود می پردازد. در داستان هایی مانند «دشمنان» و «غصه» او جامعه خود را به کمک کرکترهای به تصویر می کشد که کنش و واکنش آنان ، آن را ساخته و قوام بخشیده است.
اینجاست که سخن سطرهای پیشین قابل هضم شده و رفت و برگشت نویسنده میان درون و بیرون پرسوناژها قابل اتکا و مثال زدنی می شود. کوتاه سخن این که چخوف جنبه های سوپژکتيف و ذهنی آثار داستایوفسکی را از طرفی و ابژکتيف و عین آثار تولستوی را از طرفی دیگر با هم ادغام کرده و به رویکرد جدیدی از نگارش داستان می رسد. همان گونه که می دانیم ، گوگول یکی از نخستین نویسندگانی است که داستان کوتاه نوشتن را بنیان گذاشته است ؛ اما بنیانگذاری یک پدیده به معنای نهایت آن نیست. این سخن آنجا برجسته می نماید که سا لها بعد از گوگول (خالق اثر معروف شنل) چخوف آن را به نهایت می رساند. زبان او در بیان داستان ها و همچنین تعدد داستان هایش (تقریبا سالانه 100 تا 110 داستان کوتاه می نوشت) بیانگر اهمیت کار او در نگارش این ژانر ادبی محسوب می شود. در واقع کوتاه نویسی و نگارش داستان های کوتاه اساس کار نویسندگی چخوف محسوب شده و او را مبدل به نویسنده ای چیره دست در این نوع داستانی کرده است. این امر بدان معنا نیست که گوگول نویسنده بزرگی نبوده است ، بلکه منظور این است که چخوف با بیانی ظریف به طرح مسائل پیرامونی پرداخته که به واسطه همین نوع بیان در قله ژانر داستان کوتاه قرار گرفته است.


طنز در آثار چخوف

با نگاهی به آثار چخوف می توان دو دوره نویسندگی را در داستان هایش دید.
در دوره اول ، وی خالق داستان هایی است که در مجلات فکاهی می نوشته است و اصولا داستان های این دوره آنچنان محکم و قوی نیست و صرفا برای خنداندن و شوخی و مطایبه و لودگی های معمول نوشته می شد؛ اما در دوره دوم که آثار بعد از 26 سالگی تا پایان زندگی اش را دربرمی گیرد، اگرچه از زبان طنز در داستان هایش بهره می گیرد، اما هیچ وقت پای در وادی فکاهی و لودگی نمی گذارد که در دوره اول نویسندگی اش گذاشته است. می توان گفت او از شوخی های جدی (طنز) بهره می گیرد و با زبانی محکم به طرح مسائل اطرافش می پردازد. اگر طنز را بالاترین درجه انتقاد اجتماعی بدانیم ، باید چخوف را بزرگترین نقاد جامعه رو به زوال روسیه تزاری به شمار آوریم.

از قدیم گفته اند طنز چاقوی سلاخی یا کارد آشپزخانه نیست ، بلکه چاقوی جراحی است که هر چند می برد، اما همواره برای ساختن و آبادکردن به کار می رود. با این حال آیا چخوف را نمی توان جراح بزرگ اجتماع رو به زوال نامید؟ این امر زمانی بدیهی تر می شود که درمی یابیم او در رشته پزشکی درس خوانده ، بنابراین آیا او میان این دو مبحث تعامل ایجاد نکرده است؟ رویکرد انتون چخوف به عنوان نویسنده ای ريالیست بیان و انعکاس وقایع محیط پیرامون است. بیانی که گاه چنان شکل طنزگونه ای به خود می گیرد که ارزشی افزون تر و قابل توجه به آن می دهد. این بدان معنا نیست که نوشته او فقط و فقط برای خنده و مضحکه است ، بلکه اندیشه انتقادی ای است که با طنزی پنهان و زبانی که گاه مسائل معمول را به سخره می گیرد دست به نوشتن آثاری ماندگار در ادبیات می زند. بیان مسائل جدی و اساسی با زبان جدی اگرچه امکان پذیر می نماید، اما آیا تاثیرگذار نیز هست؟ بدون شک آخرین حربه داستان نویسانی چون چخوف برای بیان مسائل جدی و لاینحل ، به کارگیری زبانی تاثیرگذار و درعین حال همه فهم است .
زبان ، شخصیت و فضاسازی در آثار چخوف زبان چخوف در بیان قصه هایش زبانی صادقانه و خالی از پیچیدگی است. او هیچ گاه مسائل معمول ز ندگی را پیچیده جلوه نمی دهد، بلکه با نوشتاری صادقانه آن را در آیینه تمام نمای داستان هایش منعکس می کند. او هیچ گاه پیچیده سخن نمی گوید تا بر پیچیدگی های زندگی بیفزاید. همان گونه که در سطرهای پیشین گذشت ، توجه همزمان به دوبعد روان شناسی و اجتماعی شخصیت ها و به کارگیری طنز در آثار او با یک زبان اتفاق می افتد و آن زبان ساده و بی تکلفی است که مشخصه کارهای او به شمار می رود. اما تنها زبان ساده نیست که جهان داستانی او را جذاب و دوست داشتنی کرده است ، بلکه شخصیت ها و فضاهایی که داستان هایش در آن شکل گرفته نیز از همان سادگی زبانی او بهره مند است. در واقع دو عنصر شخصیت پردازی و فضاسازی در داستان هایش ساده و بی تکلف است و وقایعی که از دل شخصیت ها بیرون می ریزد و مکانی که این اتفاقات در آن شکل می گیرد چنان است که همان زبان ساده را برای واگویه کردن طلب می کند.
شخصیت های آثار چخوف از همه قشر و همه سطح با چنان مهارتی توصیف می شوند که انگار پیش روی خواننده در حال ایفای نقش هستند و کتاب و نوشته و کلماتش سن نمایشی است که خواننده تماشاچی آن است. البته روند کنش و واکنش های پرسوناژها چنین توصیفی را می طلبد چرا که اصلا پیچیده نیستند و آن گونه که هستند توصیف می شوند. دو عنصر زبان ساده و شخصیت پردازی ساده در کنار عنصر دگری که همانا فضاسازی به دور از پیچیدگی و هیاهو است را می توان وزنی برای ارزشمندی داستان های چخوف دانست. بنابراین سه عنصر فضای ساده ، زبان ساده و شخصیت ساده در تمامی آثار انتون پاولویچ چخوف به کرار با یکدیگر در تعامل هستند تا کلیتی منحصر به فرد را شکل دهند.. ..

و یک حکایت ساده
می گویند سالها پیش چند زن با ادای روشنفکرانه برای بحث در باب داستان نزد چخوف می روند و بعد از مدتی که از بحث شان می گذرد، آقای نویسنده درمی یابد آنان اطلاع چندانی در مورد داستان ندارند؛ بنابراین شروع می کند از مزه غذاهای مختلف صحبت کردن.
مدت زمانی نمی گذرد که زنان گوی سبقت را از یکد یگر می ربایند و از نحوه پختن غذا صحبت می کنند. این در حالی است که تا پایان درنمی یابند که سرشان را محترمانه برای کلاهی که چخوف برایشان دوخته خم کرده اند. چخوف در داستان هایش نیز این گونه عمل می کند و با چنان ظرافتی خواننده را به دنبال خود می کشاند که خواننده بعد از خواندن 2 مجموعه آثار وی تازه درمی یابد چقدر داستان خوانده است. این ظرافت در گفتار و نوشتار او را به یکی از بزرگترین داستان نویسان جهان تبدیل کرده است.
November 23rd, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان